علاقهمندي ها
+
*عيد غديره* و هر کسي در حد بضاعت خودش عيدي ميده
*پولدارها*(بخوانيد مهندس فخري) پول عيدي ميدن
*شعرا* (بخوانيد خانم هور و امثالهم) شعر انشاء ميکنن
*محبي* مثل منم يه چشمه از *شيطنت هاش* رو تقديم ميکنه
اين کليپ صرفا جهت *لبخند زدن عاشقان امير المومنين* تقديم ميشود و استفاده ديگري ندارد :)
هما بانو
97/6/8

شبر
*گِل بازي* نمايشگاه فاطميه / عيد نوروز 91 / شهرستان کهنوج / جنوب استان کرمان / ساعت 2 نيمه شب
بلاي آسموني😁
وااااي چه کيفي ميده....حالا کدومش شمايين؟
ميراب عطش
حالا ايشالا به فصلش اگه قسمت شد و زيارتمون کردي ( که دل خوش نباش ) اونوقت اگه خيلي زرنگ باشي شايد فهميدي که اونم باز شک دارم .. :)
شبر
ميبينيم :)
7 فرد دیگر
33 فرد دیگر
+
*قابل توجه آقايون متاهل:*آيا ميخواهيد کلي ثواب ببريد؟؟؟پس در خونه تکوني به همسرتون کمک کنيد..هرچي کمک بيشتر،ثواب بيشتر..اين حديث رو بخونيد و پيامرسان رو به قصد تميز کردن خونه ترک کنيد:)
*حضرت علي (ع)فرمود:
روزي رسول خدا(ص)بر ما در منزل وارد شد. فاطمه عليها السلام نزديک ديگ غذا نشسته بود و من هم برايش عدس تميز مي کردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن مي خواندند، عرض کردم: بفرماييد. اظهار داشتند:*

شهيد هادي
97/2/17
*« بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم مي گويم! هيچ مردي نيست که در کارهاي منزل به همسرش کمک کند ، مگر اينکه پاداش او به هر تار مويي که بر بدنش روييده باشد، ثواب يک سال عبادتي است که تمام روزهايش را روزه گرفته و تمام شب هايش را به عبادت ايستاده، شب زنده داري کرده باشد. و خداوند به او ثوابي مي بخشد که به انبياي صابر خود مثل حضرت داوود و يعقوب و عيسي عليهم السلام بخشيده باشد.*
*اي علي! کسي که در کارهاي خانه به همسر خود بدون سرکشي و دلتنگي و تکبر خدمت نمايد، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت مي کند و برايش به هر روز و شبي ثواب هزار شهيد و به هر قدمي که بر مي دارد به آن مرد ثواب حج و عمره مي دهد و به هر قطره اي که از بدنش عرق بيايد يک خانه در بهشت برايش منظور مي نمايد.*
+
*فيـــــــــــد ِ شب نشيني*
کابراي عزيز لطفا از خودتون شعر بگيد و باهم صحبت کنيم :) عاميانه و راحت . سخت نگيريد
........
کاربر ِ خوب اگر که فرصت داري
شعراي خوب خوب توي چنتت داري
بذار دوتا فنجون چاي توسيني
بيا بشين تو فيد ِ شب نشيني
با مصرع و قافيه دم بگيريم
يه خبر از احوال هم بگيريم *

*خاطره*
96/11/23
*بفرما تو ، چطوره احوالتون ؟ :) بدبختي که نذاشته دنبالتون ؟ ما که همش ميشيم ذنده به دنده .. احوالمون مث چايي و قنده . يه روز خوشي ميباره و ميباره . اون روز ميگي غصه وجود نداره . فرداش ديگه غصه به روت سواره ..دمار از روزگارت در مياره . شما دماغتون چاقه ايشالا ؟ کبابتون با سماقه ايشالا ؟ :)*
+
با دستِ بسته هست ولي دستْ بسته نيست
*زينب سرش شکسته ولي سرشکسته نيست*
هرچند سربه زير، ولي سرفراز بود
زينب قيام کرده چون از پا نشسته نيست
*زينب اسير نيست، دو عالم اسير اوست*
اورا اسير ِ قافله خواندن خجسته نيست
رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم
*داغ سه ساله ديده ولي باز خسته نيست*
حتي اگر به صورت او سنگ ميخورد
*هيهات بندِ معجرش از هم گسسته نيست*

جبهه مقاومت اسلامي
96/3/10
+
*پيامرسان يه خانم ِ هور داره
شلوغه و خيلي شر و شور داره
شعراش همه مفيد و سازنده اس
پستاي وبلاگش ته ِ خنده اس
پستامونو ميکنه برگزيده
دبير به اين خوبي ديگه کي ديده ؟
تازگيا يه شعر ِ تازه خونده
اسم همه عالمو توش چاپونده
از حاج آقا نباتي تا ني ني جون
شعرو اگه نخوندي زود باش بخون
با حس خاصي شعرشو نوشته
قافيه هاش کاربرامونو کشته
قافيه ي بيتو سحر گذاشته
مصرع بعد يه ((در به در )) گذاشته*
سيدمحمدرضا فخري
95/2/7

*فقط دعا کنيد سحر نبينه / دونه دونه موهاتونو ميچينه ..دي:/قافيه ي حامل نور زور شده .. قافيه کم اورده مجبور شده ..دي: . ..هور عزيز کرب و بلا نصيبت .. فيداي ما فداي درز جيبت .. شعر ميگي و خنده به لب مياري .. ايشالا تو زندگي کم نياري ..مثل شما دبير ديگه کي ديده؟ آخ جون فيدم باز شده برگزيده .. دي:*
+
باسمه تعالي
مرد،خسته و خاک آلوده از جبهه برگشته بود.
زن،او را احترام کرد و به گرمي از اون استقبال کرد.
مرد،گرسنه بود؛پرسيد چيزي براي خوردن داريم؟
زن سرش را پايين انداخت.
مرد با ناراحتي و شرمساري پرسيد چرا نگفتي که چيزي تهيه کنم؟واز خانه بيرون رفت.در جيب هايش پولي نداشت ولي پيش اهالي محل آبرودار بود.از کسي اندکي پول قرض کرد آنقدر که بتواند وعده ي غذايي تهيه کند.سرکوچه رفيق همرزمش را ديد.

*ابرار*
94/6/18
با هم از جبهه برگشته بودند؛ سرش را پايين انداخته بود مرد پرسيد: «چيزي شده؟». گفت خانه مان خالي است؛ شرمنده ي زن و بچه ام شده ام. مرد بي معطلي پول را به او داد. مانده بود چه کند. وقت نماز شد و او به مسجد محل رفت ولي در فکر زن و بچه اش بود.. نماز که تمام شد براي احوال پرسي با امام جماعت مسجد جلو رفت.
امام جماعت مسجد، پدرهمسرش بود. پيرمرد نوراني لبخندي زد و گفت باهم ميرويم خانه ي شما؛ ميخواهم ناهار را با دختر و نوه هايم بخورم! مرد ايستاد و هيچ نگفت. به روي خودش نياورد و دو نفري به سمت خانه حرکت کردند.
8 فرد دیگر
30 فرد دیگر
+
خواجه راشد اهريمني حاجي آبادي اصل اوليا . در کتاب منطق الطيار (1) خود دلايل عدم ازدواج خود را اين چنين آورده است که . 1 قبل از ازدواج.. خوابيدندي تا لنگ ظهر .بعد از ازدواج . بيدار شدندي قبل از خورشيد فروزان فر . و شروع حمالي . نتيجه اخلاقي خروس شدن .. 2 قبل از ازدواج .. رفتن به سفرهاي مجردي و عشق و حال با دوستان در شمال و ويلاي م ت خ خ . بعد از ازدواج رفتن تا حياط جهت ... با ااجازه فرمانده ..



هيئت عزاداران 12امام
93/10/1
.نتيجه اخلاقي محروميت از حق مسلم .. 3 خوردن انواع غذاهاي خوشمزه بي منت همچون پيزا و پمپوروني . دي يعد از ازدواج خوردن غذاهاي سوخته و بي نمک . نتيجه اخلاقي خفه خون گرفتن و حرف مفت نزدن .4. قبل از ازدواج . ايستادن در اوصاف ( جمع صف) سينما و استخر و ورزشگاه آزادي .. بعد ازدواج . ايستادن در صف نان و برنج و مرغ و گوشت دولتي... نتيجه اخلاقي . زن ذليل شدن به تمام معنا .
.. قبل از ازدواج گرفتن پول تو جيبي از ابوي و خوشگذراني هاي مجردي . همچو ديسکو و پارتي ..بعد ازدواج . دادن کارت عابر بانک به همسر و گل کوچک بازي کردن شپشها در جيب .. نتيجه اخلاقي . ورزشکار شدن . چونکه بعضي اوقات شپشها يار کم ميارن .
+
همه اشتياق صبحهاي جمعه
خلاصه شد در دلتنگي غروب جمعه
اين سزاي ماست که يادمان ميرود:
*بايد انتظار جريان هميشگي و مدوام زندگيمان باشد*
نه فقط جمعه ها

faryade ma
93/4/5
+
چترديدگانت را به سوي دل زار و نزارم باز کن
ببين
اين روزها
*خالي* تر از هميشه ام
خالي از رنگها و نيرنگ ها
*پرم کن*
که اگر تو پر کني
نه از رنگ و نيرنگ
که از *يکرنگي و طراوت و معنويت* پر ميکني
که اگر تو پر کني
ظرفيتم نامحدود ميشود
مدام ميريزي و ميريزي و ميريزي بي آنکه پر شوم و سير
*اين روزها چشمم به دنبال چتر ديدگانت مي دود...
دريابم*

.:پريماه:.
93/3/28

+
*دلداري کودکانه!*
.
ختم انعام تموم شدوقراربود يه پذيرائي مختصرانجام بدن
تا روضه شروع بشه...
*دوتا دختردبستاني توجهمو جلب کردن...*
اولي داشت به اون يکي ميگفت:
*من بابا ندارم،بابام تصادف کرد...، مرد..
دوستش بهش گفت:غصه نخورباباي منم يه روزميميره!!!*..
مونده بودم بخندم يا گريه گنم!!
.



* هاتف *
92/9/14
1 فرد دیگر
28 فرد دیگر
+
دنيــــا درهـــايش را بــرويــمان بست!
از آن روز کـــه
پنــــجــــره اي بـــه آســـمـــان گشــــوديـــم...

غزل صداقت
91/12/16

2 فرد دیگر
28 فرد دیگر
+
از عـشـق تـو غـزل بـه غـزل آااه مـي کـشـم
امـا دلـت قـدم بـه قـدم سـنـگـــ مـي شـود

كيمياي ناب
92/7/6

+
کلاس مون تو دانشگاه دوتا در داشت يکي جلوي کلاس و يکي هم انتهاي کلاس.يه روز که استادتخته رو حسابي پر کرده بود متوجه شد تخته پاکن نيست با يکي از بچه ها که انتهاي کلاس نزديک در بود گفت برو از يه کلاس ديگه تخته پاکن بگير اونم رفت و از در جلوي کلاس اومد تو و با اعتماد به نفس پرسيد ببخشيد تخته پاکن داريدکلاس از خنده ترکيد.

راهي براي رسيدن
92/6/1