وبلاگ :
گاه نوشت
يادداشت :
تاب دل بي تاب
نظرات :
1
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مهدي
ميگن مولانا هم اينجوري بوده، توي حال و هوايي ميرفته و چيزهايي ميگفته. نوچه هاش مينوشتن و بعد که اومد زمين (به قول شما آوار مي شود کل زمين و ...) بهش نشون ميدادند و خودش هم سر در نمي آورده چي چي گفته! (با اندکي تلخيص و دست برد)
ولي خدايي
ازين بستان که بودي ما را چه تحفه کرامت کردي؟ نکنه تو هم به خاطر داشتي که چون به درخت گل رسي دامني پر کني هديه اصحاب را، چون برسيدي بوي گلت چنان مست کرد که دامنت از دست برفت. (با تشکر از جناب سعدي)
علي اي حال، حال خوشمان آرزوست.
ارادت
پاسخ
خودتي:)